تنظ وارح!!!

طنز واره!

تنظ وارح!!!

طنز واره!

دمی با عبید زاکانی...

مردی را دندان درد می کرد.پیش جراح رفت.گفت:دو آقچه(واحد پول)بده تا برکنم.گفت:یک آقچه بیش نمی دهم.چون مضطرب شد،ناچار دو آقچه بداد و سر پیش برد و دندانی که درد نمی کرد،به او نشان داد.جراح آن را کند.مرد گفت:سهو کردم.آن دندان که درد میکرد به جراح نشان داد.جراح برکند.مرد گفت:می خواستی حرف مرا زمین بندازی و دو آقچه بستانی. من از تو زیرکترم.ترا به بازی خریدم و کار خود چنان پیش بردم که یک دندانم برابر یک آقچه شد!

نظرات 1 + ارسال نظر
مثل هیچ کس چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 02:51 ب.ظ

کلی خندیدم.دم شما بابت این کارها گرم.

خواهش میکنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد